کنایه از آدمی زاد باشد. (برهان). آدمی. (فرهنگ رشیدی) : سیه سر را قضا بر سر نبشته ست گنهکاریش در گوهر سرشته ست. (ویس و رامین). ، قلم نویسندگی. (برهان) (آنندراج). رجوع به سیاه سر و سیاسر شود
کنایه از آدمی زاد باشد. (برهان). آدمی. (فرهنگ رشیدی) : سیه سر را قضا بر سر نبشته ست گنهکاریش در گوهر سرشته ست. (ویس و رامین). ، قلم نویسندگی. (برهان) (آنندراج). رجوع به سیاه سر و سیاسر شود
محیل ظالم. فاجر: زآنکه این مشتی دغل باز سیه گر تا نه دیر همچو بید پوده می ریزند در تحت التراب. عطار. سیه چشم و سیه زلف و سیه دل سیه گر بود پوشیده سیاهی. عطار
محیل ظالم. فاجر: زآنکه این مشتی دغل باز سیه گر تا نه دیر همچو بید پوده می ریزند در تحت التراب. عطار. سیه چشم و سیه زلف و سیه دل سیه گر بود پوشیده سیاهی. عطار
دهی است از دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت، در 25هزارگزی شمال رودبار، در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوای مرطوبی واقع است و 262 تن سکنه دارد. آبش از نهر پیرسرا، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت، در 25هزارگزی شمال رودبار، در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوای مرطوبی واقع است و 262 تن سکنه دارد. آبش از نهر پیرسرا، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
آنکه مکتوب می برد. پیک. قاصد. (ناظم الاطباء) : دیر شد تا نامه ای از تو نیامد سوی ما گرچه چندین قاصدان نامه بر بازآمدند. کمال الدین اسماعیل. ای پیک نامه بر که خبر می بری به دوست یا لیت اگر بجای تو من بودمی رسول. سعدی. آن پیک نامه بر که رسیداز دیار دوست آورد نامه ای ز خط مشکبار دوست. حافظ. - مرغ نامه بر، کبوتری که مکتوب می برد. (ناظم الاطباء) : بردند عرض حال ترا مشفقی به دوست مرغان نامه بر به سخن میرسیده اند. مشفقی. شریک دولت خود را نمی توانم دید به چشم غیرت من مرغ نامه بر تیر است. صائب. چو خواهم نامه ات بر بال مرغ نامه بر بندم نخست از رشک مرغ نامه بر را بال و پر بندم. عذری بیگدلی
آنکه مکتوب می برد. پیک. قاصد. (ناظم الاطباء) : دیر شد تا نامه ای از تو نیامد سوی ما گرچه چندین قاصدان نامه بر بازآمدند. کمال الدین اسماعیل. ای پیک نامه بر که خبر می بری به دوست یا لیت اگر بجای تو من بودمی رسول. سعدی. آن پیک نامه بر که رسیداز دیار دوست آورد نامه ای ز خط مشکبار دوست. حافظ. - مرغ نامه بر، کبوتری که مکتوب می برد. (ناظم الاطباء) : بردند عرض حال ترا مشفقی به دوست مرغان نامه بر به سخن میرسیده اند. مشفقی. شریک دولت خود را نمی توانم دید به چشم غیرت من مرغ نامه بر تیر است. صائب. چو خواهم نامه ات بر بال مرغ نامه بر بندم نخست از رشک مرغ نامه بر را بال و پر بندم. عذری بیگدلی
دزدی که عیار است و زر از کیسۀ مردم دررباید. (آنندراج). جیب بر. (ناظم الاطباء). دزدی که پول مردم را رباید. جیب بر. (فرهنگ فارسی معین). طرار. (مجمل اللغه) (منتهی الارب) : دست غیری مبر که در همه شهر قلبکاران کیسه بر ماییم. خاقانی. کیسه برانند در این رهگذر هرکه تهی کیسه تر آسوده تر. نظامی. کیسه بر آن خواب غنیمت شمرد آمد و ازکیسه غنیمت ببرد. نظامی. شنیدم حاسدی زآنها که دانی که دزد کیسه بر باشد نهانی. نظامی. کیسه بری چند شگرفی نمود هیچ شگرفیش نمی کرد سود. نظامی (مخزن الاسرار ص 116). رضاو ورع نیکنامان حر هوی و هوس رهزن و کیسه بر. سعدی (بوستان). نگه دارد آن شوخ در کیسه در که بیند همه خلق را کیسه بر. سعدی (بوستان). رجوع به کیسه بریدن شود
دزدی که عیار است و زر از کیسۀ مردم دررباید. (آنندراج). جیب بر. (ناظم الاطباء). دزدی که پول مردم را رباید. جیب بر. (فرهنگ فارسی معین). طرار. (مجمل اللغه) (منتهی الارب) : دست غیری مبر که در همه شهر قلبکاران کیسه بر ماییم. خاقانی. کیسه برانند در این رهگذر هرکه تهی کیسه تر آسوده تر. نظامی. کیسه بر آن خواب غنیمت شمرد آمد و ازکیسه غنیمت ببرد. نظامی. شنیدم حاسدی زآنها که دانی که دزد کیسه بر باشد نهانی. نظامی. کیسه بری چند شگرفی نمود هیچ شگرفیش نمی کرد سود. نظامی (مخزن الاسرار ص 116). رضاو ورع نیکنامان حر هوی و هوس رهزن و کیسه بر. سعدی (بوستان). نگه دارد آن شوخ در کیسه دُر که بیند همه خلق را کیسه بر. سعدی (بوستان). رجوع به کیسه بریدن شود
کالی بری کالی بری کالی خوری خریدکالابنسیه نسیه خوری: ای که درنسیه بری همچوگل خندانی پس سبب چیست که دردادن آن گریانی ک (بیتی که کسبه بدیواردکانهانصب کنند)
کالی بری کالی بری کالی خوری خریدکالابنسیه نسیه خوری: ای که درنسیه بری همچوگل خندانی پس سبب چیست که دردادن آن گریانی ک (بیتی که کسبه بدیواردکانهانصب کنند)